نورانورا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

نوراهدیه ی خدا

نورا بهترین هدیه از خدایم هست

بلاخره...

سلام به همه ی دوستای گل نورای گلم بلاخره در آخرین شب از ده ماهگیت تونستی واسه اولین بار چهار دست و پا راه بیفتی البته عسلی قصه ی ما قبلا حرکت های موزونی شبیه چهار دست و پایی انجام میداد ولی نه به راحتی اون شب عزیز مامان میدونم وقتی بزرگ شدی ازم میپرسی که چرا وبلاگ منو تند تند آپ نمیکردی جونم بهت بگه روز به روز شیطون تر وشیرین تر میشی هر روز با یه فعالیت و ابتکار جدید از خواب بیدار میشی و تا آخر شب اون کارو تمرین میکنی به منم که امون نمیدی کاری جز کارای شخصی شما انجام بدم گاها به همون کارای شخصی خودت هم حوصله صبر به خرج نمیدی همش میخوای کنارت باشم و با تو مشغول بشم چند روز اخیر که مامان جونی٥ روز روضه خونی داشتن تو این ٥روز یه روزم ن...
31 فروردين 1392

بلاخره...

سلام به همه ی دوستای گل نورای گلم بلاخره در آخرین شب از ده ماهگیت تونستی واسه اولین بار چهار دست و پا راه بیفتی البته عسلی قصه ی ما قبلا حرکت های موزونی شبیه چهار دست و پایی انجام میداد ولی نه به راحتی اون شب عزیز مامان میدونم وقتی بزرگ شدی ازم میپرسی که چرا وبلاگ منو تند تند آپ نمیکردی جونم بهت بگه روز به روز شیطون تر وشیرین تر میشی هر روز با یه فعالیت و ابتکار جدید از خواب بیدار میشی و تا آخر شب اون کارو تمرین میکنی به منم که امون نمیدی کاری جز کارای شخصی شما انجام بدم گاها به همون کارای شخصی خودت هم حوصله صبر به خرج نمیدی همش میخوای کنارت باشم و با تو مشغول بشم چند روز اخیر که مامان جونی٥ روزروضه خونی داشتن تو این ٥روز یه روزم نزاشتی...
31 فروردين 1392

نوروز92

٢٨اسفند همراه همه(مامان جونی بابا جونی و خاله معصوم و خاله مریم و دایی مجید اینا )راهی مشهد شدیم این میشه گفت اولین مسافرتی بود که نورا میرفت البته یه مسافرت زیارتی دور .آخه قرار داشتیم به اتفاق  کامیار نورا رو ببریم پا بوس امام رضا قبل عید شرایط جور نشد و منم به خاطر سرما زیاد پیگیر نشدم و قرار شد به اتفاق خانواده عید پیش آقامون باشیم سفر گرم ما از جاده سرچم شروع شد و اولین شبو زنجان موندیم فرداییش صبح زود راهی تهران و سمنان و نیشابورو آخر سرم سبزوار رفتیم خدا میدونه چه ترافیکی بود خیلی ها سر راه آتیش درست کرده بودن و چهارشنبه سوری راه انداخته بودن ما اساس تو صف بنزین کاشته شدیم و ساعت1.5 بود که تونستیم به سبزوار برسیم و فرداش ص...
23 فروردين 1392

نوروز92

٢٨اسفند همراه همه(مامان جونی بابا جونی و خاله معصوم و خاله مریم و دایی مجید اینا )راهی مشهد شدیم این میشه گفت اولین مسافرتی بود که نورا میرفت البته یه مسافرت زیارتی دور .آخه قرار داشتیم به اتفاق کامیار نورا رو ببریم پا بوس امام رضا قبل عید شرایط جور نشد و منم به خاطر سرما زیاد پیگیر نشدم و قرار شد به اتفاق خانواده عید پیش آقامون باشیم سفر گرم ما از جاده سرچم شروع شد و اولین شبو زنجان موندیم فرداییش صبح زود راهی تهران و سمنان و نیشابورو آخر سرم سبزوار رفتیم خدا میدونه چه ترافیکی بود خیلی ها سر راه آتیش درست کرده بودن و چهارشنبه سوری راه انداخته بودن ما اساس تو صف بنزین کاشته شدیم و ساعت1.5 بود که تونستیم به سبزوار برسیم و فرداش صبح را...
23 فروردين 1392

نورا در دهکده توریستی شیاده بابل

تریپ دندونا رو..........میخوام با گذاشتن کلاه واستون شیرین کاری انجام بدم با یه هندونه ی سرد تو هوای گرم بابل دندونامو مشاهده می فرمایین با این دوتا دندون  سر سفره که مسشینم به کسی امون نمیدم فکر میکنم خدا هم دیده با این دوتا کارم راه میفته بقیشو نمیده ولی خدا جون سریع تر حلش کن بره آخه گاهی اوقات گلوم گیر میکنه وسط شیرین کاریهام منو با یه چراغ قوه مشغول میکنه منم برنامه رو ول میکنم تا دل پسر خاله نشکنه نه بابا مثل اینکه خوشم اومده برنامه رو ولش بلاخره کلاه سرم جا گرفت ببین چه قد بلند شدم پشت عمو وحیدم جا خوش کردم غروب باشه هوا خنک باشه کلاه ثنا دختر خاله هم گم شده باشه کسی کلاه ...
18 فروردين 1392

نورا در دهکده توریستی شیاده بابل

تریپ دندونا رو..........میخوام با گذاشتن کلاه واستون شیرین کاری انجام بدم با یه هندونه ی سرد تو هوای گرم بابل دندونامو مشاهده می فرمایین با این دوتا دندون سر سفره که مسشینم به کسی امون نمیدم فکر میکنم خدا هم دیده با این دوتا کارم راه میفته بقیشو نمیده ولی خدا جون سریع تر حلش کن بره آخه گاهی اوقات گلوم گیر میکنه وسط شیرین کاریهام منو با یه چراغ قوه مشغول میکنه منم برنامه رو ول میکنم تا دل پسر خاله نشکنه نه بابا مثل اینکه خوشم اومده برنامه رو ولش بلاخره کلاه سرم جا گرفت ببین چه قد بلند شدم پشت عمو وحیدم جا خوش کردم غروب باشه هوا خنک باشه کلاه ثنا دختر خاله هم گم شده باش...
18 فروردين 1392

چندتا یادگاری

حالا نخند و کی بخند اینم از هفت سینمون که تو مشهد سر سفره عیدمون جا گرفت اینا دیگه چی ان سال 92 و شکلای جدید نمیتونم لمسشون کنم آخه از بین میرن بابا مردم از هیجان این پسر خاله یما عجب چیزایی میگیره ها.... گنبد کاووس که میکن همینه؟؟ حیف که خوابم برد و منو نبردن توشو ببینم البته فرداییش از دور گنبد و دیدم   ...
18 فروردين 1392

چندتا یادگاری

حالا نخند و کی بخند اینم از هفت سینمون که تو مشهد سر سفره عیدمون جا گرفت اینا دیگه چی ان سال 92 و شکلای جدید نمیتونم لمسشون کنم آخه از بین میرن بابا مردم از هیجان این پسر خاله یما عجب چیزایی میگیره ها.... گنبد کاووس که میکن همینه؟؟ حیف که خوابم برد و منو نبردن توشو ببینم البته فرداییش از دور گنبد و دیدم ...
18 فروردين 1392